در زیر سه مورد رو که به نظرم مهمتر بود مطرح کردهام:
1- ایجاد آگاهی در بین جامعه نسبت به قوانین تبعیض آمیز و تحقیر کننده شخصیت زنان اگرچه ممکن است در وهله اول جهت ایجاد خواست عمومی برای تغییر آنها امری ضروری به نظر برسد ولی شاید خیلی از مردانی که فارغ از این قوانین و بدون اطلاع از بسیاری از آنها زندگی خویش را بر اساس احترام متقابل بنا کردهاند را به فکر سوءاستفاده از قوانین بیاندازد و همچنین در طرف مقابل هم ایجاد بدبینی کند و به طور کلی باعث سستی بنیاد بسیاری از خانوادههایی شود که ظرفیت آگاهی نسبت به راه های قانونی ایجاد محدودیت برای زنان را ندارند.
2- با توجه به سابقه طولانی برخوردهای تحقیرآمیز و ایجاد محدودیتهای غیرعادلانه از طرف حاکمیت و جامعه و خصوصاً خانواده، متاسفانه نوعی بدبینی و انزجار در کنار احساس حق طلبی به صورت افراطی در میان دخترها و زنان جامعه رایج شده است که نمونه آن را میتوان در سختگیری بیش از حد خانواده دختر در امر ازدواج و تعیین کردن مهریههای سنگین توسط خانواده و شخص دخترهاست که نوعی اقدام طبیعی (و البته تلافی جویانه) در برابر شرایط جامه است که همین امر نیز باعث سوءاستفاده تعدادی از دخترها از همان جنس مذکر و به اصطلاح ستمگر گردیده است. شاید بد نباشد در کنار تلاش برای اصلاح کردن قوانین تبعیضآمیز، برای کاهش این بدبینی و حس انتقامجویی زنان نسبت به مردها و جهت متعادل شدن روابط آنها اقداماتی صورت پذیرد و به جای صرف پرداختن به حقوق ضایع شده زنان در برابر مردان (انسانهای بیرحمی که معمولاً همسران خود را به قتل میرسانند یا حداقل آنها را کتک میزنند، فرزندان خود را به اجبار به خانه شوهر میفرستند یا در پی شهوترانی هستند) بر روی ایجاد روابط درست بین زنان و مردان بر اساس رعایت حقوق هر یک از طرفین و به طور کلی رعایت حقوق انسانی افراد اعم از مرد یا زن (بدون تاکید بر جنسیت) تمرکز بیشتری صورت بگیرد.
3- تاکید صرف بر روی اصلاح قوانین بدون ایجاد ظرفیت لازم و در نظر گرفتن هنجارهای شکل گرفته در طول سالیان دراز، خود میتواند عواقبی مانند سستی بنیان خانواده و افزایش فساد در بین جوانان را حداقل برای دورهی گذار بین محدودیت ناعادلانه و آزادی همراه با درک و ظرفیت لازم در بر داشته باشد. به نظر بنده تمامی شخصیتهای بانی کمپین، دارای سطح فرهنگی بالاتر از حد متوسط جامعه میباشند و نباید صرفاً خودشان یا اطرافیانشان را به عنوان مرجع تصمیمگیری برای کل جامعه در نظر بگیرند. به عنوان مثال ممکن است بسیاری از زنان با بدست آوردن حق طلاق (که برای مردان امری طبیعی محسوب میشود) بخواهند هنگام مواجه شدن با کمترین ناملایمات، صرفاً برای استفاده از حق طبیعیشان بنیاد خانواده را بر هم بریزند یا خیلی از موارد مانند برداشتن شرط اجازه پدر در ازدواج که باید اثرات آن بیشتر در سطح جامعه مورد بررسی قرار بگیرد (با توجه به فرهنگ و مشکلات رایج). به عنوان مثال در ایالات متحده با تصویب طرح شناسنامه دار شدن بچههایی که هویت پدرشان نامعلوم بود (کودکان بیگناهی که در این مورد هیچ تقصیری ندارند) تعداد این کودکان از 5 درصد به 45 درصد افزایش پیدا کرد. باید توجه کرد که دست بردن در سیستم رایج جامعه ما باید به گونهای باشد که همه جوانب تییرات بررسی شوند تا خسارات احتمالی به حداقل برسند.
شاید مطرح کردن موارد فوق و بحث در مورد آنها کمک کند که کمپین یک میلیون امضا، به هدف نهایی خود که به نظر شخص بنده نه فقط تغییر یک سری قانون بلکه بهبود شرایط زندگی و رشد و افزایش آگاهی جامعه است، نزدیکتر شود.
آرش اقبالی
دسامبر 14, 2007 در 4:14 ب.ظ. |
یکبار توی یکی از برنامه های ماهواره ، خانومی صحبت می کرد . ایشان از ایته ایست – بی خدایان – های تندرو بود . صحبت کشید به اسلام و قوانین تبعیض آمیز و فعالیت های ازادی خواهانه برای برابری حقوق زنان و مردان . قابل توجه شما که بگم من خودم از طرفداران کمپین هستم . و برای جمع اوری امضا و اگاه سازی مردان و خصوصا زنان جامعه تلاش می کنم . ایشان به قدری تند و تیز مذهب رو مورد سرزنش و نقد قرار داد که من واقعا از برخورد ایشان زده شدم . محور سخنان ایشون این بود که افراد مذهبی که ادعای طرفداری از حقوق بشر و تلاش برای برابری زن و مرد می کنند ادعای باطلی دارند . اول باید کلاه مذهب را از سر بردارند و بعد راجع به ازادی سخن بگویند … واقعا از اینکه یه همچین ادمه مستبد و یکدنده ای از ازادی و حقوق بشر سخن می گفت منزجز شدم .
مقاله شما رو خوندم . من بارها و بارها از دوستان خودم شنیدم که می گویند حجاب شما خانوم ها توهینی به ما مردها ست … اما من این حرف شما اقایوون رو مغایر با ازادی بشر و ازادی انتخاب می دونم . مانند اینه که شما هم مانند اون خانوم ، فعالیت های بشر دوستانه رو تحریم عده ای خاص کنید . این با اندیشه های خود شما مغایر نخواهد بود ؟؟؟؟
چندی پیش یکی از همین فعالین کمپین ، با حجاب کامل در برنامه voa حضور داشتند . اتفاقا اقایی هم دقیقا همین ایراد رو بر ایشون گرفتند … نام ایشون خاطرم نیست . اما از سازمان ملل جایزه ای برای همین فعالیت هاشون گرفته بودند . فکر نمی کنم اندیشه های شما و ایشون باید با هم مغایرتی داشته باشه .
دختران و زنانی که در حضور شما منزوی و تا حدودی ناراحت هستند دلایل خود را دارند . بهتره این طوری راجع به باقی زنان قضاوت نکیند .
دوست دارم پاسخ منو برام بنویسید . ترجیحا به میلم . در غیر این صورت مرا از ان مطلع کنید .
پایدار باشید .
البته این در مورد این پست شما نیست ارش جان . امیدوارم . کسی جوابگوی من باشه .
دسامبر 14, 2007 در 6:24 ب.ظ. |
چه عجب تو این بلاگ یه مطلب تحلیلی گذاشتین!
دسامبر 14, 2007 در 11:58 ب.ظ. |
bahaton movafegham ama in mozoo daste kam bahaneye 50% mardanie ke az emza kardane bayaniye farar mikonan
movafegham ke dar kenar har haghi bayad farhang on ham ja biofte amma in nabayad vasilei baraye mahron kadane zanan az haghesho beshe
دسامبر 15, 2007 در 9:04 ق.ظ. |
مطلب خیلی گسترده ایه. فکر می کنم تو جلسه مطالعاتی باید راجع بهش صحبت بشه. ولی برای شروع بحث خیلی خوبه. چرا خودت شروع نمی کنیش؟ البته می دونم که در حقیقت شروع کردیش! منظورم به شکل جامع تره.
دسامبر 15, 2007 در 2:10 ب.ظ. |
من با قسمت سوم زیاد موافق نیستم. تجربه نشون داده که همیشه در تحولات مثبت قشر به اصطلاح روشنفکری که سیاستگذاری های کلی حامعه را تنظیم می کردند بسیار پیشرو تر از عوام بوده اند و مردم را به دنبال خود کشیده اند اتفاق خاصی هم نیافتاده… تازه درباره خواسته های کمپین که به نظر من انقدر بر اساس فرهنگ فعلی ما بدیهی است و فرهنگمان از قوانین فعلی مان پیشروتر هست که این مبحث موضوعیت نداشته باشد. که من فکر نمی کنم جز فرضا اذن پدر برای ازدواج جز در کشور ما و چند کشور انگشت شمار دیگر از شروط ازدواج باشه در حالی که من از نظر فرهنگی اینجا را جزو 10 کشور عقب افتاده دنیا نمی بینم! فرضا فکر نمی کنم فرهنگ مردم ما از سریلانکایی ها و بنگلادشی ها پایین تر باشه سطح شعور دخترانمون کمتر باشه که با این تغییرات بدیهی بخواد اتفاق خاصی بیافته. شخصا با اینکه به روابط جنسی خارج از ازدواج را برچسب فساد بزنیم و از این کلمه به عنوان ملاکی بدیهی برای تعیین خط مشی استفاده کنیم هم مخالفم. فرضا در آن مثالی که فرزندان خارج از ازدواج را از 5 به 45 درصد افزایش یافته، من دلیلی نمی بینم به زور بچه خانواده ای تشکیل شود و فکر کنم اینجور خانواده تاثیر بدتری روی بچه داره تا بزرگ شدن در یه خانواده تک سر پرست! من که در خانواده های صوری که در کشور خودمون هم تا دلت بخواد هست کارکرد مثبتی نمی بینم…
دسامبر 15, 2007 در 2:36 ب.ظ. |
برای جواب به پریسا باید عرض کنم که اولاً خود بنده از موافقان بحث کمپین هستم و به نظر شخص بنده همین وجود کمپین که تونسته اینهمه افراد با عقاید مختلف رو دور هم جمع کنه کافیه و این مواردی هم که نوشتم لزوماً نظرات شخصی بنده نیست و به قول سیاوش فقط خواستم باب بحث رو باز کنم و در مورد بعضی از این موارد ذکر شده ساعتها با دوستام بحث کردم و در نقدهای مطرح شده سعی کردم کمپین رو به صورت پراگماتیستی از جهت بالا بردن سطح احساس خوشبختی در جامعه بررسی کنم. ثانیاً بحث نقد رو شما نباید با برخورد حذفی اشتباه بگیربد! اصلاً فکر کنم بهتر باشه نقدهای مطرح شده رو یه مقدار دقیق تر مطالعه بفرمایید و بدون داشتن تعصب روی هیچ موردی در موردشون فکر کنید! به نظر من شما هنگامی که در فعالیتی شرکت میکنید، خصوصا در بحثی مثل کمپین که داره مستقیم روی جامعه اثر می گذاره، باید در مورد عواقبش و اثراتی که در جامعه در کوتاه مدت و دراز مدت میگذاره مورد بررسی دقیق قرار بگیره! در هر صورت به نظر من این قابل تقدیره که شما برای بهبود اوضاع تلاش میکنید ولی باید نتایج کار رو هم جدا از تعصب مورد ارزیابی دقیق قرار بدید و اگه لازمه نقاط ضعف رو اصلاح کنید.
دسامبر 15, 2007 در 4:05 ب.ظ. |
البته باید نگارنده این مطلب به پریسا جواب بده. ولی من به عنوان یک عضو کمپین فکر می کنم داشتن یا نداشتن حجاب شما خانمها اگر با عقیده باشه به ما ربطی نداره. هر چند که شخصا» معتقدم نگرش شما توهینی به شخصیت ذاتی منه. مثلا» فرض کنید به یهودیهای یه کشوری گفته بشه برای اینکه امنیت جانی (!) داشته باشید همراهتون یه شات گان داشته باشید! این آیا توهینی به سطح فکر اجتماعی سایر انسانهای اون جامعه نیست. البته ممکنه روزی واقعا» یهودیها لازم باشه با شات گان بیان بیرون! اگر لازم باشه میشه راجع بهش بحث کرد. مسئله تک بعدی نیست که بشه حکم راجع بهش داد.
اما راجع به خانواده های تک سرپرست هم با آزاد موافقم. فساد فعلی در روابط بین همسرها خیلی حالته خوبی داره؟
دسامبر 18, 2007 در 7:48 ق.ظ. |
من با این حرکت جمع کردن امضا و احتمالا تغییر قوانین مواقم .
در مورد جنبه فرهنگی قضیه هم باید بگم خود ما زنان هستیم که میتونیم رابطهمون با مردان رو بهتر کنیم و به همان اندازه مردان هم موثرند . بعضی از رفتارهای مردان که خانمها رو آزار میده ، فقط از طرف خود خانمها قابل اصلاحه چون یک مرد بر اثر تربیت نادرست(معمولا) یه رفتارو منشی داره که خیلی وقتا به آزار دهنده بودن اون رفتار حتی فکر هم نمیکنه؛ من فکر میکنم صحبت کردن و بیان دیدگاهها و احساسات از طرف زنان باعث میشه که مردان آن روی سکه رو هم ببینند و حداقل بیشترشون رفتار بهتری نشون بدن. آدما برای حرف زدن باید زبان هم رو یاد بگیرند چه مرد و چه زن. ممکنه آقایون ویا خانمها هم در برخورد با یک آقا یا خانم دیگه مشکل داشته باشند ولی چون روابط زن و مرد بیشتر زیر ذره بینه معمولا آدما در روابط دیگه فکر میکنند که داشتن اختلاف و … طبیعیه ولی مرد و زن باید یک رابطه رمانتیک و ایده آل داشته باشند ؛ شاید همین امر هم یک وزنه سنگین به رابطه تحمیل میکنه. خود زنان در اصلاح روابط موجود میتونن بیشترین اثرو داشته باشن و اونم تربیت درستتر فرزندان چه پسر و چه دختره که میتونه به داد زنان و مردان مظلوم برسه . همیشه تعادل بهترین راه حله .
دسامبر 20, 2007 در 3:14 ب.ظ. |
سلام
بحث جالبی است
البته من خیلی سریع نظرات را خوندم، ولی چیزی به ذهنم رسید در مورد تغییرات اجتماعی:
هر فرد جامعه، معمولاً میان دو موقعیت قرار دارد: حفظ وضع موجود / تغییر وضعیت
هر کدام از این موقعیت ها، تبعاتی دارد. مسلماً هر تغییری اجتماعی، همراه با تبعاتی بر روی نهادهای قبل از خود است. بهترین تغییرات اجتماعی نیز، در فرایند تحول، ممکن است تبعاتی منفی داشته باشند. مسلماً نمی توان ادعای تغییر به سمت برابری جنسیتی را داشتف و تبعاتِ آن را نپذیرفت.
اینکه بگوییم، برخی مردان ممکن است با اطلاع یافتن از این قوانین، فکر سوء استفاده به ذهنشان برسد، چندان منطقی نیست. چنین مردانی که به این سادگی به فکر سوء استفاده یم افتند، چه ما از قوانین بگوئیم، چه نگوئیم در حال سوءاستفاده هستند.
آگاهی و تغییر تبعاتی دارد، تبعاتی منفی، اما انتخاب با ما است:
وضعیت فعلی را حفظ کنیم تا عوارض منفی آگاهی، دامنگیر زندگی روزمره و عادی فعلی نشود؛ یا اینکه، تغییر ایجاد کنیم به امید آینده ای که وضعیت از امروز بهتر است…
دسامبر 24, 2007 در 11:59 ب.ظ. |
میخواستم خواهش کنم بحثها رو بگذارید برای جای خودش و اینجا فقط نتایج شسته رفته رو بگذارید در سایت. من معمولا از اینجا برای ارجاع مردهایی استفاده میکنم که فکر میکنند قراره جنگ جهانی« زنها اینور، مردها اونور» راه بیفته…
متوجه منظورم میشید؟
لازم نیست بیان اینجا و سوالهای ذهنی خودشون رو دوباره ببینند. بهتره جوابهاش رو بگیرند یا حداقل نگرانیشون از بین بره. نگرانیای طبیعی از «احساس تزلزل» هویت جنسیشون ، هویتی که سالها باهاش بزرگ شدند.
دسامبر 25, 2007 در 12:12 ق.ظ. |
در مورد آمار امریکا در قسمت سوم باید بگم نمیدونم آمارش چقدر درسته، ولی شاید جامعه داشته به این سمت میرفته و کارشناسانی بودهاند که اینو پیش بینی کردهاند و براش برنامه چیدهاند. یعنی این آمار معلول اون قانون نبوده بلکه قانونه برای کم کردن مشکلات پیش بینی شده بوده.
چون در کنار مسایل قانونی ثبت احوال، از اون طرف هم در مدارس آموزشهای جنسی و پیش گیری از بارداری و بیماریها رو شروع کردند، به جای پنهان کردن مشکل…