یکی از معضلات من نشستن در تاکسی کنار یک زن است. بس که شنیدم زنها از حرکات ناجور مردان در این شرایط به حق نالیده اند، دچار وسواس وحشتناکی شده ام. معمولا بسیار کار سخت و طاقت فرسایی است با دو نفر روی صندلی عقب نشستن، در حالی که هیچگونه تماسی با فرد کناردستی ات نداشته باشی. اگر کنار در باشی، باز می توانی روی کمک دستگیره بالای پنجره برای چسبیدن به در حساب کنی؛ اما وقتی وسط نشسته باشی، حساب عضلات ساق پایت که تنها ابزارهای اعمال نیرو برای نفی هرگونه تماس با زن کنار دستی است، با کرام الکاتبین است. اوضاع وقتی دراماتیک تر می شود که مسیر اتوبانهای خلوت پر پیچ و خم باشد، یا حتی بدتر: در یک بزرگ راه خلوت، راننده با سرعت وارد یک خروجی 270 درجه شود.
یاشار گرمستانی
دسامبر 5, 2007 در 12:25 ب.ظ. |
آقا بد روزگار اینکه لاغر باشی مثل من دو تا آدم چاغم کنارت باشن. اونقته که باید بگی لعتنت به این معدهی کوچولو!
خوشبختانه به دلیل همین لاغری از این بابت واسه من مشکلی پیش نیومده.
دسامبر 5, 2007 در 1:09 ب.ظ. |
khanomha ham in moshkel ra darand vali be noei digar
avval in ke mikhahand be khodeshan asibi naresad va baadi in ke doost nadarand dar morede hame mardan in tor fekr konand chon be har hal be noei tohin be mardist ke ghasde azar nadarad vali nemitavani az baghal dastiat beporsi ke chi to sare mobaraketoon migzare
pas hamchenan be dare mashin michasbim ta che pish aiad
دسامبر 8, 2007 در 12:41 ق.ظ. |
در جامعه ای که آدم به جای فکر کردن به مشکلات بزرگ به این چیزهای کوچک باید فکر کند !!!
من گاهی لال می شوم از نگرانی…
دسامبر 8, 2007 در 8:26 ق.ظ. |
كاش همه مثل شما بودند اما واقعا بعضي آقايان منتظر فرصتهاي اينچنيني براي كارهاي انچناني هستند
دسامبر 9, 2007 در 11:31 ب.ظ. |
:)) آخی…
دسامبر 18, 2007 در 1:24 ب.ظ. |
:)) من هم اتفاقا در تاکسی دچار وسواس میشم.
وقتی یه مرد کنارم میشینه و خوشم نمیآید بچسبه بهم، یاد این قبیل حرفهای دوستان مذکرم میافتم و دچار وسواس و عذاب وجدان میشم که کاری بکنم، یا کاری نکنم!